محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

یه میان وعده جدید؛

دختر گلم؛ محدثه جون هر روز که بزرگتر میشی خوردن غذاهای جدید و خوشمزه تری را تجربه میکنی الان که شش ماه و بیست و چهار روز از زندگی قشنگت میگذره علاوه بر خوردن فرنی،حریره بادام و سوپ، سرلاک هم به وعده های غذایی شما اضافه شد و چقدر هم برایت لذت بخش بود. اینجا تازه ازحمام آمده بودی که بعدش هم سرلاک خوردی و حسابی بهت چسبید نووووش جونت عزیز دلم ...
21 دی 1391

مرحله جدید زندگی فرشتمون؛

دختر ناز و قشنگمون، محدثه نازنین سلام؛ عزیزکم؛تقریبا از زمان شش ماهه شدنت با کمک نشستن را شروع کردی، حالا چند روزه که بدون کمک می تونی دقایقی را بنشینی  مرحله جدیدی از زندگی زیبا و قشنگت،مرحله ای که هر پدر و مادری آرزوی دیدنش را دارد؛ داری نشستن را نیز تجربه می کنی و یاد می گیری و از آن به عنوان یک کار جدید خیلی خیلی لذت می بری.  الهی قربونت برم.مبارک باشه نفسی قشنگ ما. البته ناگفته نماند که خرابکاری های شما هم کمی بیشتر شده ولی همه اش شیرین و شیرین و شیرین. دلبر قشنگمون؛ از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آ...
14 دی 1391

بابا جون التماس دعا

بابا جونم رفته مشهد ماموریت وگرنه من و مامانی  رو هم با خودش میبرد آخه دلم براش خیلی تنگ میشه اینم میدونم که باباجونمم دلش برام تنگ میشه.آخه اولین بار که از هم دوریم. بابا جونم خیلی دوست دارم زیارتت قبول باشه   بی صبرانه منتظرتم   ...
9 دی 1391

شروع اولین زمستان گل همیشه بهارم؛

دختر نازمون محدثه جون سلام؛ ديشب چه شب قشنگي بود.واقعا كه اين رسم و رسوم ايراني خيلي دلچسبه من و بابايي ديشب هفتمین يلداي مشتركمون رو باهم گذرونديم اما اين شب يلدا با يلداهاي ديگه يه تفاوت بزرگ و شيرين داشت و اين تفاوت  وجود نازنين تو  بود شما با خنده هاي نازت ديشب حس خوشبختي رو توي وجودمون دو برابر كردي و باعث شدي كه ما بيشتراز هميشه شكرگذار خدا باشيم. دختر گلم من و شما و بابایی به خونه بابا حاجی و مامانجون رفتیم که دایی مهدی و خاله فاطمه هم اونجا بودن خیلی خوش گذشت اینم یه هندونه خوشمزه برای دیدن بقیه عکسا بفرمایید ادامه مطلب.... فکر نکنین من از اینا خوردم فقط باهاشون...
1 دی 1391
1